احمد بن هلال ٬ منحرف از مهدویت و مورد لعن ابدی
احمد بن هلال، اهل روستاي بزرگي از منطقة «نهروان» بود که ميان واسط و بغداد قرار دارد. گفته شده است وي از ياران حضرت هادي علیه السلام يا امام عسکري علیه السلام بود. وي مشهور به غلو و مورد لعن ونفرين ابدي است.[67]
نخست از افراد مورد اطمينان حضرت عسکري علیه السلام و از اصحاب ويژه و روايت کننده از امامان معصوم: بود. 54 بار به زيارت خانه خدا رفت که بيست بار آن با پاي پياده بود، امّا دچار کژي شد؛ به گونهاي که حضرت عسکري7 او را بسيار نکوهش کرد و دربارهاش فرمود: «از اين صوفي رياکار و بازيگر پروا کنيد.» [68]
برخي نيز اين جمله را در نکوهش او، از جانب حضرت مهدي (عج) دانسته اند که در هر حال نشانگر پليدي و گمراهي اين مرد است. او تا زمان نيابت محمد بن عثمان زيست و با سماجت بسيار، سفارت آن جناب را انکار کرد. از حضرت مهدي (عج) دربارة لعن و نفرين بر او و لزوم بيزاري از کارهايش توقيعي صادر شد.[69]
بيشتر کتابهاي رجالي، به او لقب «عَبَرْتايي» دادهاند.[70] شيخ طوسي در کتاب الغيبه وي را «کرخي» نامگذاري کرده و به او «بغدادي» نيز گفته شده است.
احمد بن هلال تا آخر سفارت نايب نخست، دچار كژي نشده بود؛ ولي پس از وفات عثمان بن سعيد، در نايب دوم شک کرد و نيابت او را نپذيرفت.[71]
شيعيان هم پس از بركناري، او را نفرين شده دانسته و از وي دوري جستند. پس از مرگ وي، توقيعي از ولي عصرعج الله تعالی فرجه شریف صادر شد:
خداوند" از فرزند هلال نگذرد که بدون هماهنگي و خشنودي ما، در کار ما مداخله و فقط به ميل خود عمل ميکرد، تا آنکه پروردگار، با نفرين ما زندگي اش را به انجام رساند. ما در زمان زندگياش نيز انحرافش را به شيعيان خاص خود گوشزد کرديم. اين را به هر کس که در بارة او ميپرسد، برسانيد. هيچ يک از شيعيان ما معذور نيست در آنچه افراد مورد اعتماد از ما نقل ميکنند، ترديد کند؛ زيرا ميدانند ما اسرار خود را با آنان ميگوييم.
آن حضرت در توقيعي ديگر فرمود:
ابن هلال، ايمان خود را پايدار نداشت و با آنکه مدت طولاني خدمت کرد، به دست خود ايمانش را به کفر دگرگون ساخت و خدا نيز او را کيفر داد.[72]
نيز ن.ك: مدعيان مهدويت.
پی نوشت :
[67] . ر.ك: احمد بن علي نجاشي، رجال النجاشي، ص82، رقم 199.
[68]. «احْذَرُوا الصُّوفِيَّ الْمُتَصَنِّع»، محمد بن عمر كشي، رجال الکشي، ص535، ش1020.
[69] . شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص353.
[70]. ابن داود حلي، رجال ابن داود، ص425؛ شيخ طوسي، رجال الطوسي، ص384؛ علامه حلي، رجال العلامه، ص202.
[71]. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبة الصغري، ص502.
[72]. محمد بن عمر كشي، رجال الكشي، ص536؛ ر.ك: شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص353.
نخست از افراد مورد اطمينان حضرت عسکري علیه السلام و از اصحاب ويژه و روايت کننده از امامان معصوم: بود. 54 بار به زيارت خانه خدا رفت که بيست بار آن با پاي پياده بود، امّا دچار کژي شد؛ به گونهاي که حضرت عسکري7 او را بسيار نکوهش کرد و دربارهاش فرمود: «از اين صوفي رياکار و بازيگر پروا کنيد.» [68]
برخي نيز اين جمله را در نکوهش او، از جانب حضرت مهدي (عج) دانسته اند که در هر حال نشانگر پليدي و گمراهي اين مرد است. او تا زمان نيابت محمد بن عثمان زيست و با سماجت بسيار، سفارت آن جناب را انکار کرد. از حضرت مهدي (عج) دربارة لعن و نفرين بر او و لزوم بيزاري از کارهايش توقيعي صادر شد.[69]
بيشتر کتابهاي رجالي، به او لقب «عَبَرْتايي» دادهاند.[70] شيخ طوسي در کتاب الغيبه وي را «کرخي» نامگذاري کرده و به او «بغدادي» نيز گفته شده است.
احمد بن هلال تا آخر سفارت نايب نخست، دچار كژي نشده بود؛ ولي پس از وفات عثمان بن سعيد، در نايب دوم شک کرد و نيابت او را نپذيرفت.[71]
شيعيان هم پس از بركناري، او را نفرين شده دانسته و از وي دوري جستند. پس از مرگ وي، توقيعي از ولي عصرعج الله تعالی فرجه شریف صادر شد:
خداوند" از فرزند هلال نگذرد که بدون هماهنگي و خشنودي ما، در کار ما مداخله و فقط به ميل خود عمل ميکرد، تا آنکه پروردگار، با نفرين ما زندگي اش را به انجام رساند. ما در زمان زندگياش نيز انحرافش را به شيعيان خاص خود گوشزد کرديم. اين را به هر کس که در بارة او ميپرسد، برسانيد. هيچ يک از شيعيان ما معذور نيست در آنچه افراد مورد اعتماد از ما نقل ميکنند، ترديد کند؛ زيرا ميدانند ما اسرار خود را با آنان ميگوييم.
آن حضرت در توقيعي ديگر فرمود:
ابن هلال، ايمان خود را پايدار نداشت و با آنکه مدت طولاني خدمت کرد، به دست خود ايمانش را به کفر دگرگون ساخت و خدا نيز او را کيفر داد.[72]
نيز ن.ك: مدعيان مهدويت.
پی نوشت :
[67] . ر.ك: احمد بن علي نجاشي، رجال النجاشي، ص82، رقم 199.
[68]. «احْذَرُوا الصُّوفِيَّ الْمُتَصَنِّع»، محمد بن عمر كشي، رجال الکشي، ص535، ش1020.
[69] . شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص353.
[70]. ابن داود حلي، رجال ابن داود، ص425؛ شيخ طوسي، رجال الطوسي، ص384؛ علامه حلي، رجال العلامه، ص202.
[71]. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبة الصغري، ص502.
[72]. محمد بن عمر كشي، رجال الكشي، ص536؛ ر.ك: شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص353.
نظرات شما عزیزان: